۸۱- خلاصه صفات مومنین
خلاصه
در خاتمه برای ازدیاد توجه خواننده صفات و اخلاق مومن واقعی را که نایاب تر از کبریت احمر ست و از فرمایشات خدا و رسول و حضرت مولی الموالی و سایر موالی علیهم السلام ست به جای خلاصه آنچه تا اینجا نوشته شد مینویسم که در این مورد تکرار هم مطلوب و برای تاکید و تذکر ست :
مومن خدا خواه و خداجو ست ، نیت خالص ، و دل خاشع ، و تن خاضع دارد . پایش از راه بیرون نرود ، و بر راه نلغزد . دوستی اش بی آلایش و کردارش بی غش باشد . به خود پرداخته ، به دیگران نپردازد ، و از خود برخود ترسان و دیگران از او در امان باشند . نگاهش به معرفت ، بهره اش عبرت ، خاموشی او حکمت ، گفتارش حقیقت ست . دانایی را با بردباری ، و خرد با پایداری ، و گذشت با توانایی ، و شجاعت با نرمی و مهربانی دارد . و هنگام نیکی کردن شادان ، و از بدی پشیمان ، و بر خود ترسان باشد . پایان کار را بسنجد و در سختی ها پافشاری کند ، و در هر حال و هر کار یاری از صبر و صلوه جوید ، و آماده و مهیای مرگ باشد ، و ساز و برگ آن را فراهم سازد .
سرمایه عمر را بیهوده نگذراند و درنیکی صرف نماید و سفارش به نیکی نماید .
حیایش بر شهوت چیره باشد ، و گذشتش بر خشم ، و دوستی بر کینه ، و قناعت بر آز ، جامه مانند مردم پوشد ، در میان آنها زندگانی کند ، و دل به آنها نبندد و در کار بندگی شتاب کند ، و کار امروز به فردا نیاندازد ، و در دنیا میانه روی کند ، و از معصیت خود را نگاه دارد ، زیانش به کسی نرسد ، به بدکننده بر خود نیکی کند ، و با آن کس که از او بگسلد بپیوندد و محروم کننده را ببخشد ، سوال از کسی نکند (۱) ، و درخواست دیگران را رد نکند ، روی نیاز جز به بی نیاز نبرد ، و نیاز نیازمندان را برآورد ، انصاف نخواهد و انصاف دهد ، خود را از لغزش نگاه دارد و همیشه مقصر شمارد ، و از لغزش دیگران درگذرد ، دشمن ستمگری و یار ستم کشیدگان باشد .
از سردی مردم دلگیر نگردد ، تجسس عیوب نکند ، و عذر پذیرد - و عیب پوشد ، از چاپلوسی مردم شاد نگردد ، از بدگویی اندوه به خود راه ندهد . با مومنین یکدل باشد - و در شادی آنها شاد و به گرفتاری آنها اندوهناک گردد - اگر تواند به همراهی چاره اندیشد و دل آنها را خوش سازد . و اگر نتواند از خدا درخواست چاره نماید . - برای آنها خواهد آنچه برای خود خواهد و بر آنها پسندد آنچه بر خود پسندد ، از مومن قهر نکند - و پند در پنهان دهد ، و نیکی آنها در آشکار و پنهان خواهد .
به روی آوردن دنیا خوشنود نگردد و از رفتن آن اندوهگین نشود . همت بلند دارد ، به عادات بد خو نکند . لغزش را تکرار نکند ، تا نپرسند نگوید و چون گوید کم و سنجیده گوید ، کردارش گواه گفتارش باشد ، از تدبیر زندگانی فروگذار نکند ، از فریب و دورویی و دروغ بر کنار باشد ، و خود را بزرگ نشمارد و دیگران را پست نبیند ، کسی را سرزنش نکند - و با مردم نستیزد ، و با زنان کم نشیند ولی به آنها مهربان باشد و دلشان خوش دارد ، دل همسایه را بدست آرد ، صدا را بلند نکند ، سخن چینی نزد کسان ننماید در اصلاح کوشد ، در حکم از درستی نگذرد ، ستم روا ندارد ، در خنده پرده حیا ندرد ، درکارها شتاب نکند نام مردم به بدی نبرد ، حفظ الغیب همه نماید ، دشنام ندهد ، دوست دانا گزیند و از یار بد بپرهیزد ، یاور ستم زدگان و یار آوارگان و ناتوانان باشد ، با درویشان نشیند و خوشنودی مردم را بر خوشنودی خدا نگزیند ، و به مال و جان و اندام در همراهی کوتاهی نکند ، او را که خواندند بپذیرد ، بر دوستان به دیدار سلام کند ، در کار مشورت نماید ، در مشورت خیانت نکند ، رشوت نگیرد ، گرچه حق الزحمه و حق الجعاله که ناروا نیست ستاند و اگرچه دقت در این مضامین با سنجیدن خود و کردارمان ناامیدی آورد ولی کرم خدا بی پایان و فضلش فراوان ست ، نباید دست از طلب داشت و آنچه به تمام نتوان دریافت همه اش را نتوان گذاشت :
« گرچه وصالش نه بکوشش دهند / در طلبش آنچه توانی بکوش »
باید کوشید و این صفات را میزان ساخته کردار را بر آن سنجید و خود را گناهکار و تبه روزگار دیده با نیاز از درگاه بی نیاز پوزش خواست :« بنده همان به که ز تقصیر خویش / عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش / کس نتواند که بجا آورد »
امید که به همه دوستان حال بندگی و نیازمندی بخشد و آنچه پسند مولی است موفق دارد .ورنه سزاوار خداوندیش / کس نتواند که بجا آورد »
<< Home